یکی از چیزایی که روحمو جلا میده اینه که.

از تاریخی که من شروع کردم کلاسای تئوریه آموزش رانندگی رو برم.دختر عموم داشت امتحان توشهری میداد.و تا روزی که من توشهریو برای اولین بار آزمون دادم و قبول شدم اون همچنان هر هفته میرفت آزمون میداد.

و تو یک آموزشگاه بودیمو من مثلا نفهمیدم و اونم به روم نیاورد شیرینی قبولیمو با خنده خورد و گفت من هر هفته دیر میرم، نوبت نمیدن بهم.آره جون عمه ات ( جاست عمه الف خبیث)

 

بیست و پَنجُمین نامِه: سردرد

بیست و چهارُمین نامِه: پسرخاله دار شدم

بیست و سِوُمین نامِه: سلاااام بیان من

عمه ,هفته ,میداد ,آزمون ,خبیث ,قبولیمو ,میداد و ,که من ,هر هفته ,شیرینی قبولیمو ,نیاورد شیرینی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه اینترنی جفیکا یو میکس دانلود آهنگ جدید قهوه گانودرما بوک فا مسابقه کاردستی مرجع نقد فیلم و سریال file حوله یکبار مصرف تندرست موسسه پژوهشی ماد دانش پژوهان اقامت کشورهای اروپایی