یکی از چیزایی که روحمو جلا میده اینه که.
از تاریخی که من شروع کردم کلاسای تئوریه آموزش رانندگی رو برم.دختر عموم داشت امتحان توشهری میداد.و تا روزی که من توشهریو برای اولین بار آزمون دادم و قبول شدم اون همچنان هر هفته میرفت آزمون میداد.
و تو یک آموزشگاه بودیمو من مثلا نفهمیدم و اونم به روم نیاورد شیرینی قبولیمو با خنده خورد و گفت من هر هفته دیر میرم، نوبت نمیدن بهم.آره جون عمه ات ( جاست عمه الف خبیث)
درباره این سایت